- دوشنبه 10 مرداد 1401 :: 09:14
ما معمولا از مشغولنبودن میترسیم و بیکاری کلافهمان میکند اما چرا گاهی لازم است هیچکاری نکنیم؟
پریروز از ظهر تا آخر شب، آنتن نداشتیم. گوشی و اینترنت، تعطیل بود و حسابی از زندگی افتادیم. هر کار سادهای، تبدیل به مصیبت شد؛ از تاکسی اینترنتی گرفتن و چت کردن با رفیقِ راه دور تا جلسه کاری مجازی و کسبوکار اینترنتی. همهچیز زندگی مدرن وابسته به فناوری هاست و عجیب نیست که در غیاب آن ها یک جای کار بلنگد اما برای بعضی های از ما، اوضاع وقتی تحملناپذیرتر شد که شب بعد از گذراندن یک روز پرمشغله، طبق عادت گوشی دست گرفتیم تا آنلاین فیلم ببینیم، چرخی در فضای مجازی بزنیم، روی سایتهای پخش موسیقی به پلیلیست محبوبمان گوش بدهیم، پادکست پلی کنیم و کتاب الکترونیک بخوانیم. همه کارهای روتینی که بخشی از روی علاقه و بخشی برای پر کردن وقت انجام میدادیم، مختل شدند و بیکاری کلافهمان کرد. چرا لازم است همیشه مشغول باشیم، حتی در وقت استراحت؟
چرا بیکاری باعث احساس گناه میشود؟
زندگی اجتماعی ما را به دویدن، دویدن و بیشتر دویدن تشویق میکند. موفقها، پولدارها و خوشبختها کسانی هستند که از هر دقیقه زندگیشان به بهترین نحو استفاده میکنند و هیچ زمانی را به بطالت نمیگذرانند. اقتضای گذران زندگی، ما را به هرچه بیشتر کار کردن وامیدارد و فشار اجتماعی ازما میخواهد دایم مشغول باشیم. آخرینباری که روی کاناپه دراز کشیدید و هیچ کاری، مطلقا هیچ کاری انجام ندادید، یادتان هست؟ منظورم مثل پریروز بدون اینترنت نیست که نمیدانستیم با وقتمان چه کنیم، از هیچ کاری نکردن بنا به میل شخصی حرف میزنم. در عصر ما بطالت با احساس غبن و خسران همراه است. در موج پرسرعت زندگی مدرن که حجم وسیعی از اطلاعات، اخبار و سرگرمیها را بر سرمان آوار میکند، روی ساحل لمیدن گناهی نابخشودنی است. ما نمیتوانیم گوشی را کنار بگذاریم، اینترنت را قطع کنیم و خودمان را از این تصور که لابد چیزهای زیادی را ازدست دادهایم، خلاص کنیم. خب اگر این موضوع طبیعی است، پس چرا از لزوم بهرسمیت شناختن بطالت حرف میزنیم؟
چرا باید بیکاری را به رسمیت بشناسیم؟
بطالت، برخلاف اسم غلطاندازش، برای ذهن ما لازم است؛ فرصتی است برای استراحت واقعی، نه مدلِ تقلبی آسودگی که بدنمان روی تخت دراز کشیده و ذهنمان درحال دریافت و پردازش اطلاعات لازم و غیرلازم است. در روانشناسی، مفهومی داریم بهاسم «تمرکز پراکنده». شاید بهنظر متناقض برسد چون ما تمرکز را بهمعنی زوم کردن با دقت روی موضوعی میدانیم اما علم روانشناسی میگوید تمرکز پراکنده بهمعنی اجازه دادن به ذهن برای پرسه زدن، سلامت روان و حتی موفقیت، ضروری است؛ مخزن انرژی ذهنی را پر و راه را برای خلاقیت و ظهور ایدههای تازه باز میکند؛ یکجور هواخوری! در چنین وضعیتی است که سروکله هدفها، رویاها و راهحلها که پیش از این در شلوغی ذهن مدفون شدهبودند، پیدا میشود. بنابراین هیچ کاری نکردن یا مشغول شدن به فعالیتهایی که به تمرکز نیازی ندارند، نهتنها وقت ما را هدر نمیدهد بلکه در جهان مملو از حواسپرتی، مفری فراهم میکند برای تجربه آسودگی و تجدید قوای ذهنی.
نویسنده: الهه توانا