- جمعه 09 دی 1401 :: 07:57
انسان موجودی اجتماعی است وذاتا می خواهد تابع جمع باشد برای این که نمی خواهد رسوا شود و درصورتی که ببیند اکثر جمع نظر مخالف نظر وی را دارند، امکان دارد به نظر خود شک کند.
چرا باید همرنگ جماعت باشیم؟
هم رنگی:
” هم رنگی” را میتوان تغيير در رفتار یا عقاید فرد در نتيجه اعمال فشار حقیقی یا خیالی از طرف شخصی ديگر یا گروهی از مردم تعریف کرد. انسان پیوسته در بین ارزش های مربوط به فردیت و ارزش های مربوط به هم رنگی با جماعت در حالتی پر از تنش به سر می برد.
انسان موجودی جمع زی میباشد و هراسی شدید از گوشه گیری و انفراد دارد .سئوالی که مدام مطرح شده و هر کسی به زعم خود به ان پاسخ داده این است که معیار انسان براي رفتار چیست؟ ایا دستورات شرعی است؟ عقل چه جایگاهی دارد؟ قانون کجای کار ایستاده است؟ اخلاق جایگاهش کجاست ؟ عرف جایگاهش کجاست؟
ناگفته پیداست که ضرب المثل بالا،تاییدی بر ارجحیت عرف بر دیگر مؤلفه ها دارد. عرف، التقاطی ازترکیب چهار مؤلفه ديگر در هر جامعه ای میباشد . در برخی از جوامع، در صد زيادي از عرف شان از دین و مذهب گرفته شده، در جایی ديگر وزن اخلاق در عرف بیش تر است و در برخی ازجوامع؛ عرف شان بیش تر از قانون برگرفته شده است. و در جوامعی، عرف را بر پایه حداکثر لذت و حداقل رنج بنا گذاشته اند. بنابراین هیچ عرفی در هیچ کجای دنیا وجود ندارد که از این چهار یا پنج عامل بی نصیب باشد ولی ميزان و درصد تأثير گذاری عوامل، مناسب با وضعیت هر جامعه بوده و اصطلاحا، اقتضایی است.
همان طور که ميدانيد برخی از رفتارها که گاها عرفی ميشود تناسب زيادي با مؤلفه های اقتضایی آن جامعه ندارد به عنوان مثال انتظار میرود که در جامعه مذهبی، دین و مذهب از عناصر تشکیل دهنده عرف باشند ولی مشاهده ميشود رفتارهایی عرفی ميشود که در متون مذهبی، نه تنها پسندیده نیست بلکه مذموم و نکوهیده است ولی عرفی شده است.
ضرب المثل اصلی بحث که ميگويد ” گر خواهی نشوی رسوا, هم رنگ جماعت شو” با استدلالهای بالا تضاد دارد زیرا امکان دارد جماعتی راه خطا را در پیش گرفته باشند ایا باید با جماعت گمراه همراه شد؟ بهترین مرجع در جامعه ما, کلام خداست که در سوره بقره( 138 و116), نسا( 131), مائده( 100), انفال( 37) و اسرا( 44) تکلیف را بر ما روشن ميکند . گر می خواهی رسوای عالم نشوی و موفق و خوشبخت باشی راهی جز این نداری که هم رنگ خوبی ها شوی و از هم رنگی با بدیها بپرهیزی. لذاست که میتوان از ضرب المثل را این چنین تغيير داد” گر خواهی نشوی رسوا، هم رنگ واقعیت شو”
مواردی را که سبب افزایش هم رنگی در اشخاص ميشود :
مهم بودن نظر اکثریت در گروههای اجتماعي
نوع گفتار و رفتار و تعامل فرد.
ترکیب و هماهنگی افراد گروه
به اجبار فرد از اتحاد اولیه خود که سبب فشار گروهی مي شود کاهش هم رنگی میگویند.
عواملی که باعث افزایش و کاهش هم رنگی ميشود:
۱- اتفاق اکثریت:
چنانچه اتفاق نظر اکثریت با پاسخ مغایرت شکسته شود، قدرت گروه به گونه ای جدّي کاهش می یابد.
یک عضو مخالف، تأثير نیرومندی بر آزادی از نفوذ اکثریت دارد. هرچند، اگر اتفاق نظر وجود داشته باشد اکثریت گروه براي به حداکثر رساندن هم رنگی، به اشخاص زيادي احتیاج ندارد. در واقع تمایل فرد به هم رنگی در در برابر فشار گروهی، زمانی که اکثریت هم رأی تنها مرکب از سه نفر هستند، به اندازه ی موقعی است که اکثریت هم رأی، مرکب از شانزده نفرند.
۲- وادار ساختن فرد به متعهد بودن به قضاوت اولیه خود:
این شیوه می تواند هم رنگی در اثر فشار گروهی را کاهش دهد. خود را بعنوان داور بازي فوتبال تصور کنید که در جریان بازي، بازیکنی را از زمین بیرون نموده اید . بعد از پایان بازي، سه داور ديگر پیش شما می آیند و هر یک ميگويد که به نظر وی نباید بازیکن را اخراج می کردید. چه قدر ممکن است که قضاوت خود را در خصوص آن بازیکن تغيير دهید؟ زمانی که اشخاص قبل از شنیدن قضاوت ديگر داوران، خود را” علنا” به قضاوتی متعهد کنند، هم رنگی بسیار کاهش می یابد.
۳- نوع شخصیت فرد:
افرادی که عزت نفس کمتری دارند، خيلي بیش تر به فشار گروه تن در میدهند تا آنهایی که عزت نفس بیشتری دارند. اما عزت نفس وابسته به یک تکلیف ویژه را میتوان در موقعیتی خاص تغيير داد.
همچنين اگر شخصی اعتقاد داشته باشد که براي وظیفه ی موردنظر استعداد و قابلیت ندارد، تمایل وی به هم رنگی افزایش می یابد.
۴- فرهنگ:
در خصوص هم رنگی اختلاف های فرهنگی چندي هم وجود دارند. هم رنگی در جوامع جمع گرا( مانند نروژ، چین و ژاپن)، از جوامع فردگرا( مانند ایلات متحده و فرانسه) بیش تر است.