- دوشنبه 04 بهمن 1400 :: 01:17
بررسی خریدهای هیجانی در سال 1399 و تحلیل هیولای طمع در سهام های بورس موضوع اصلی این مطلب است.
در برخی از زمانها یکی از موانع جدی بازگشت منابع به تالار شیشهای را میتوان به تجربه تلخ سهامداران گذاشت. جایی که مقطعی در صعود پرسود بورس مثلا ماههای نخست سال ۹۹، شاهد ورود سراسیمه پولهای حقیقی به گردونه معاملات سهام بودیم. پولهایی که به راحتی و بدون زحمت هر روز سودی به آنها اضافه میشد و صاحب خود را متقاعد میکرد تا پرتفوی بزرگتری تشکیل دهد.
به عبارتی هیولای طمع در آن روزهای رویایی کار خود را کرد تا برخی از کارگزاریها اعتبار دریافت کنند و برخی دیگر سراغ دوستان و آشنایان خود را بگیرند تا سرمایه بیشتری را وارد بورس کنند. در ادبیات مالی به این کار «اهرم» گفته میشود. یعنی فرد به کمک سرمایههای قرضی که همان اهرمها هستند، به دنبال رسیدن به سودهای بیشتری است. اهرمهایی جذاب که در ابرنوسانهای صعودی، بسیاری را به دام میاندازند.
فرض کنید که شما ۱۰میلیون پول دارید و ۱۰۰میلیون سرمایه قرضی جذب میکنید. در چنین حالتی اهرم شما ۱۰ است. حالا هر یکدرصد سود روی پرتفوی جدید، تبدیل به ۱۰درصد سود میشود. یعنی فقط با دریافت ۲۰درصد سود روی یک سهم، سرمایه شما سه برابر (۲۰۰درصد رشد) میشود. اما جایی میتوان از ترسناک بودن اهرم آگاه شد که بازار روی دیگر خود را نشان دهد. فرض کنید در این فرآیند شما ۱۰درصد زیان کنید. این زیان اهرمی سبب میشود شما کل ثروت خود را برای برگرداندن پولهای قرضی از دست بدهید.
این اتفاقی است که در ۵ ماه نخست سال ۹۹ برای بسیاری از نوسهامداران بورس تهران رخ داد و برخی که کم تعداد نیز نبودند، کل ثروت خود را به واسطه سرمایههای قرضی از دست دادند. سرمایههایی که میپنداشتند در مدت زمان کوتاهی چند برابر میشود و به راحتی دین خود را ادا کرده و در نهایت سودی قابلتوجه میاندوزند. اما این اتفاق نیفتاد. طبیعی است که در چنین شرایطی سهامداران مذکور از ریسمان سیاه و سفید ترسیده و حتی با وجود آنکه کارشناسان از فرصت طلایی برای ورود به تالار شیشهای سخن میگویند، دست نگه داشته تا شرایط مطمئنتر شود. این موضوع یکی از مهمترین مواردی است که سبب شده شاهد خواب تقاضا در بورس تهران باشیم.
میوه سمی سودهای تصادفی
به جرات میتوان گفت بخش اعظم سودهایی که در ابتدای سال گذشته به پرتفوی سهامداران اضافه میشد، سودهای تصادفی بود. سودهایی که در آن برش زمانی بدون در نظر گرفتن نوع چینش پرتفو، از آن تمامی سهامداران شد اما بسیاری این سودها را حاصل دانش و مهارت خود میپنداشتند.
نسیم طالب در کتاب نقش شانس (Fooled By Randomness) که در سال ۲۰۰۱ نوشت به این نکته اشاره کرد که «مردم به عواملی که پشت پرده هر اتفاقی وجود دارد توجهی ندارند و گمان میکنند همه چیز بر اساس یک روند منطقی پیش میرود.» از نظر طالب، مردم موفقیتها و دستاوردهای خود را حاصل دانش و مهارت خود میپندارند، در صورتی که بسیاری از این رویدادها تصادفی است و پای احتمالات در میان است. از نظر او یک نمونه بارز این تفکر اشتباه در بازار سهام بهویژه در دورههای صعودی رخ میدهد. کسی که در روزهای سبز بورس، خود را یک سرمایهگذار قابل میداند، در واقع یک فرد خوششانس است. همین شناسایی نادرست منشأ کسب سودهای تصادفی است که تبعات بعضا جبرانناپذیری به همراه دارد و موجب میشود افراد از اصول تحلیلی خود فاصله بگیرند چرا که در یک دوره هر چه خریدند، سود داشت. به عبارتی با چرخش مسیر بازار همان عامل شانس و تصادف که در گذشتهای شیرین به نفع این افراد عمل کرده بود، روزی به آنها پشت میکند و شکستهای سنگینی را برای این گروه از سهامداران رقم میزند.
سال 1399 و حتی پیش از آنکه شاخص کل بورس تهران ۷ رقمی شود، بسیاری از کارشناسان ارزشی و بنیادیکار هشدار دادند که سودهای تصادفی در مسیرهای دائما صعودی و سهام هر روز صف خرید، چگونه میتواند به انحراف تحلیلی افراد منجر شود، چراکه فرد به جای ترغیب شدن به کسب مهارتهای تحلیلی و آموزش دیدن، با توهم تحلیلگر شدن مواجه شده و درست در زمانی که لازم است متوجه بزرگ شدن روزانه حباب بازار و فاصله گرفتن سهام از سطوح ارزندگی شوند و قبل از آنکه دیر شود، سهام خود را به فروش برسانند، پرتفوی خود را با پولهای عمدتا قرضی بزرگ و بزرگتر کردند.
بخشی از مقاله فاطمه اسماعیلی