- دوشنبه 19 تیر 1402 :: 10:13
مشاغل خانگی صرفا یک امر تزیینی و ویترینی نیستند، بلکه یک ضرورت جدی هستند؛ ضرورتی که گروههایی چون زنان سرپرست خانوار را بهکار میگمارند.
نویسنده: رضا یادگاری – کارآفرین و مدرس کارآفرینی
بحث ما با چند تا نکته شروع میشود؛ نکته اول این است که دیگر مثل گذشته، رفتن به دانشگاه و درس خواندن آکادمیک دردی از ما در حوزه اشتغالزایی و شاغل شدن دوا نمیکند. همین 2، 3 سال پیش بود که یکی از مسئولان وزارت علوم، گفت که من رسما اعلام میکنم که مدرک دانشگاهی دیگر شغل به همراه ندارد. یعنی که دانشگاه یکسره بیهوده است؟ اکیدا؛ تنها باید دانشی را که بهصورت آکادمیک کسب میکنید، کاملا با نیازهای بازار هدف تطبیق داده و مدام بهروز کنید؛ در این صورت است که راه به جایی خواهید برد.
با عطف به اینکه بیش از نیمی از دانشگاهیان ما را هم دختران و زنان تشکیل میدهند، پس میتوانیم ادعا کنیم که این بحث درباره آنان بغرنجتر میشود.
نکته دوم آن است که ما در جامعه مان گروه هایی را داریم که نیازمند همراهی و حمایت حاکمیتی هستند. همین 2هفته پیش بود که رئیس کمیته امداد، اعلام کرد نیمی از مددجویان آنها را زنان سرپرست خانوار تشکیل میدهند و این، یعنی آنکه ما با گروههایی روبهرو هستیم که غالبا برایشان کارهای پشت میزی و رسمی و… فراهم نیست و از سوی دیگر بهصورت فوری نیازمند کسب درآمد هستند.
نکته سوم آن است که همهچیز، در یک درآمد به قول معروف بخور و نمیر نیست. شاید بازخوانی این گفتههای هنری کیسینجر درباره لی کوانیو، نخستوزیر سنگاپور در 3دهه رشد طلایی این کشور و تبدیل آن به یکی از بزرگان اقتصادی جهان و آسیا، بد نباشد: «از منظر لیکوانیو زندهماندن کفایت نمیکرد. همیشه میگفت که هوشیاری، نبوغ و انضباط میتوانند جایگزین فقدان منابع باشند.
بکوشید تا با برتری و افتخار بمانید و به پیروزی دست یابید.» نکته اینجاست که توسعه در وجه اجتماعی و عمومی خودش، با مواردی چون قناعت در وجوه فردی تفاوت دارد. در امر توسعه، «حد کفایت» وجود ندارد و تا جایی که میتوانید باید پیش رفته و پیشرفت کنید.
نکته دیگری هم که به ذهنم میرسد، بحث مشغولیتهای ذهنی زنان سرزمین ماست. همه میدانیم که به دورهای نزدیک میشویم که زنان نیز باید منابع درآمدی مستقل خودشان را داشته باشند، اما مهمتر از این منابع، آن است که چه مرد و چه زن، باید خودش را بهگونهای بهکار و تلاش مشغول کند که فرصتی برای بیکاری ذهنی نداشته باشد. بیکاری ذهنی، سرآغاز افسردگی و تنشهای حتی جسمانی قلمداد میشود. شاید این نقل از حجتالاسلام سیدمهدی طباطبایی، روحانی نامآشنای ایرانی که در حوزه اخلاق شناخته شده بود، بد نباشد که گفت: «به دخترانم قالیبافی آموختم؛ صرفا به این دلیل که حتی اگر از ناحیه آن کسب درآمد هم نکنند، سرگرم باشند و همین سرگرم بودن آنها را از بیکاری ذهنی دور کند.»
مجموعه همه این بحثهایی را که مطرح کردیم، در جایی به اسم مشاغل خانگی و اشتغال خانگی به هم میرسند. بهواقع در حوزه مشاغل خانگی، ما هم میتوانیم برای گروههایی که نیاز فوری به کسب درآمد و حمایت مالی دارند، ایجاد ممر درآمد کنیم، هم میتوانیم خط تولید کارخانههای بزرگ را به درون خانهها ببریم و هم میتوانیم توسعه اقتصادی کشور را سرعت ببخشیم و از به هم پیوستن این درآمدهای ریز و درشت، به یک عدد رشد اقتصادی قابل توجه برسیم.
بیجهت نیست که در کشوری چون تایوان، که حالا برای خودش الگویی در توسعه محسوب میشود، شعار «هر خانه یک کارخانه و هر کارخانه یک خانه» مطرح است. در واقع مشاغل خانگی صرفا یک امر تزیینی و ویترینی نیستند، بلکه یک ضرورت جدی هستند؛ ضرورتی که گروههایی چون زنان سرپرست خانوار را بهکار میگمارند؛ آن هم در محیط امن خانه. تولیدات جزئی و حتی متوسط کارخانهها را در خانهها ایجاد کرده و بار مالی آنها را کمتر و در نهایت، جریان اقتصادی در رگهای یک جامعه را بیشتر و بیشتر میکنند. بهواقع چه چیزی بهتر از این؟ اینکه روی چیزی تمرکز کنید که در آن واحد، برای شما هم حمایتهای اجتماعی و اقتصادی از گروههای آسیبپذیر را به همراه داشته باشد و هم هزینه تمامشده کارخانهها و تولید را کم کند و هم چرخ توسعه اقتصادی را بیشتر بچرخاند.