- شنبه 04 شهریور 1402 :: 01:22
مشاوره فردی: جوانی 27 ساله هستم که می خواهم شرایط زندگی ام بهتر شود اما نمی دانم چه کنم؟
نویسنده: رضا زیبایی | کارشناسارشد روانشناسی بالینی
سوال: پسری هستم 27 ساله. استعدادهایی داشتم که چون به موقع کشف نشد، نابود شد و سوخت. ادامه تحصیل هم ندادم و از شغلم راضی نیستم. الان افسرده شدم. شرایط زندگیام باید بهتر از این میبود. راهنمایی کنید.
پاسخ: شما فقط 27 سال دارید و اگر بهجای ناامیدی تصمیم به تلاش و برنامهریزی بگیرید، بهنظر میرسد که هنوز فرصت کافی برای ادامه تحصیل و پیشرفت شغلی دارید. البته احتمالا به دلایلی که در ادامه مطرح میشود، میل شما به تحصیل کاهش و احساس خود کمبینی در شما افزایش یافته است. این برداشت من طبق آن چیزهایی است که در پیامکتان به آنها اشاره کردید.
از خودکم بینی تا افسردگی
یکی از مشکلات شایع در افراد با محوریت «خود کمبینی»، پذیرش نشدن بیقید و شرط تواناییها و برخی محدودیت های موقعیتی و گاه جبری است. معمولا آرزوهای نامتعارف و انتظارات سطح بالا در فرد، موجب شکلگیری احساس ناتوانی و ناکامی و در نهایت ناامیدی مفرط و همهگیر میشود و به نوعی همان که شما از آن یاد کردید، یعنی «افسردگی» شما را در بر میگیرد؛ بنابراین تلاش کنید در حال و اکنون زندگی کنید تا از ناکامی و ناامیدی فاصله بگیرید. شما هم اکنون کار میکنید و از نظر جسمی سالم هستید و بی شک میتوانید پیشرفت و در بسیاری از حوزههای مهارتی در شغل خود ترقی کنید.
خودتان را بدون شرط بپذیرید
پذیرش بی قید و شرط، همین جا معنی پیدا میکند که شما برای مفید بودن و در واقع خود بودن اکنونتان، نباید هیچ شرطی بگذارید. شما به هر ترتیب الان این جا هستید با همین شرایط و مشخصات و هرگز نمیتوانید به گذشته برگردید و چیزی را عوض کنید، در حالی که ذهن شما مدام در گذشته سیر میکند و در واقع افسردگی، نتیجه بودن و ماندن مفرط در گذشته با محوریت حسرت است. انتخاب با شماست؛ در گذشته بمانید و حسرت بخورید یا انرژی و همان استعدادها و تواناییهایی را که فکر میکنید کشف شده، بر کار و زندگی جاری خود متمرکز کنید. بیشک نتیجه بهتری از بودن با محوریت پذیرش خود می توانید بگیرید تا از نپذیرفتن آن چه هستید.
هدف های خود را مشخص کنید
اولا توجه داشته باشید که راه خوشبختی فقط از دانشگاه نمیگذرد بلکه کارآفرینی و مشاغل مهارتی بسیاری هم مورد نیاز جامعه است و هم دارای شأن و منزلت اجتماعی و انسانی ، ولی با پشتکار بیشتر و خلاقیت شغلی افزونتر نسبت به مشاغل استخدامی. آنچه گفته شد برگرفته از این اندیشه است که اگر چرایی بودن را درک کنیم و برای آن تعریف درست و انسانی داشته باشیم، با هر چگونگی، سازگاری بهتری داریم و در چگونگیهای متفاوت با اطمینان و آرامش طی مسیر میکنیم. در واقع، دلیل بسیاری از آشفتگیهای آدمی، نداشتن معنا و هدف برای زندگی کردن است نه سخت زندگیکردن.