- سهشنبه 28 آذر 1402 :: 01:52
این زن با اشاره به اینکه شوهرم به یک زن قانع نیست، می گوید: او شهوت بیشتری دارد دلیل آن هم ارتباط با زنان غریبه است.
زن جوان گفت: در 18 سالگی یکی از همسایه ها مرا برای پسرش خواستگاری کرد، اما پدرم با این اعتقاد که پدر«رامین» را از دوران نوجوانی می شناسد، هیچ تحقیقی درباره وضعیت فعلی او و فرزندش انجام نداد؛ چراکه پدر«رامین» مسافر خانه داشته و از اوضاع مالی خوبی برخوردار بود.
من هم درحالی به نظر پدرم احترام گذاشتم که نمی دانستم پدرم بیش از 30 سال است از«پدرام» خبری ندارد و حتی نمی داند که او اکنون دارای 3 همسر است.
خلاصه زندگی مشترک من و «رامین» در یکی از واحدهای آپارتمانی پدرشوهرم آغاز شد، اما خیلی زود فهمیدم که «رامین» در زمان مجردی خود با دختران زیادی روابط غیرمتعارف داشته و حالا مادرش برای نجات او از این وضعیت غیراخلاقی، مرا برای او خواستگاری کرده است. در این شرایط خیلی تلاش کردم تا همسرم را از این گونه رفتارهای هنجارشکنانه باز دارم، ولی او در گرداب گناه فرو رفته بود.
هر روز زنان غریبه با او تماس می گرفتند و من جز زجر و گریه چاره ای نداشتم. وقتی در گوشی تلفنش تصاویری از او و برخی زنان غریبه با وضعیت های زننده را دیدم دیگر روابط عاطفی سردی بین ما حکم فرما شد تا جایی که او برخی از شب ها هم به بهانه این که کارهایش در مسافرخانه زیاد است و باید به رتق و فتق امور بپردازد به خانه نمی آمد و من در این شرایط احساس بدی داشتم تا این که روزی خواهرم به منزل ما آمد و من سفره دلم را برایش گشودم و از رفتارهای زجرآور همسرم برایش سخن گفتم.
ساعتی بعد و در حالی که شب به نیمه رسیده بود خواهرم پیشنهاد کرد به مسافرخانه برویم و با همسرم درباره رفتارهای گناه آلودش صحبت کنیم، چراکه خواهرم معتقد بود شاید من دچار بدبینی و سوءظن شده ام. بالاخره پیشنهاد خواهرم را پذیرفتم و با هم به طرف مسافرخانه پدرشوهرم به راه افتادیم، اما وقتی وارد مسافرخانه شدم همسرم را با زن غریبه ای دیدم که در حال استعمال قلیان بودند و آن زن پوشش بسیار نامناسبی داشت.
در این لحظه همسرم که از دیدن من حیرت زده و متعجب بود با توهین و فحاشی مرا زیر مشت و لگد گرفت و به شدت کتک زد . من هم اشک ریزان نزد پدرشوهرم رفتم و ماجرا را برایش بازگو کردم، اما او با بی تفاوتی به من گفت: بهتر است چند میلیون تومان حق و حقوق خودت را بگیری و توافقی از «رامین» جدا شوی!…
با آن که می دانستم این زندگی دیگر فرجامی ندارد، اما وقتی «رامین» مدعی شد از رفتارهای گذشته خودش پشیمان است من هم تلاش کردم این ماجرا را فراموش کنم، ولی خیلی زود فهمیدم که همه این چرب زبانی ها برای جلوگیری از رسوایی است به همین دلیل دیگر حنای پشیمانی های او برایم رنگی ندارد و فقط به طلاق می اندیشم اما ای کاش …