- سهشنبه 17 بهمن 1402 :: 12:13
مادری با مراجعه به دفتر مشاوره داستان رابطه دختر 16 ساله با مرد 39 ساله را تشریح کرده و برای نجات این دختر از آنها کمک می گیرد.
زن جوان گفت: سال ها قبل و در حالی که 19 ساله بوم پای سفره عقد نشستم و با جوانی که شاگرد مکانیکی بود، ازدواج کردم؛ اما بعدها متوجه شدم که من و شوهرم هیچ تفاهمی نداشتیم. او مردی درونگرا و مغرور بود اما من دختری شاد و خندان بودم که به مسافرت و مهمانیهای خانوادگی اهمیت زیادی میدادم. به همین خاطر همواره با یکدیگر مشکل داشتیم و به مشاجره می پرداختیم.
بالاخره این ناسازگاریهای اخلاقی به حدی رسید که تصمیم به طلاق گرفتم و تا مرز جدایی هم پیش رفتم اما به خاطر دختر و پسر خردسالم نتوانستم از او طلاق بگیرم؛ چراکه دوست نداشتم فرزندانم زیردست ناپدری یا نامادری بزرگ شوند و در آن سن و سال از محبت پدری محروم بمانند. این درحالی بود که من در یکی از ادارات دولتی استخدام شده بودم و سرکار می رفتم. دراین شرایط دو دخترم را نزد مادرم می گذاشتم تا از آنها مراقبت کند. دخترم که به تحصیل ادامه می داد نیز بسیار آرام و گوشه گیر بود و مدام با درس و مدرسه خود را سرگرم می کرد تا این که در 14 سالگی برایش گوشی هوشمند خریدم تا از تحصیل عقب نماند؛ اما او بلافاصله وارد شبکه های اجتماعی شد و در این میان با مردی 38 ساله ارتباط برقرار کرد که با چرب زبانی و حیله گری او را درفضای مجازی فریب داده بود.
دخترم با جملات عاشقانه آن جوان مکار، به او دل باخت و تلاش های من برای جدایی آن ها فایده ای نداشت. این علاقه هوس آلود چنان فکر و ذهن دخترم را درگیر کرده بود که چندبار از خانه فرار کرد و نزد آن مرد شیاد رفت و من با هزار بدبختی او را به منزل بازگرداندم. حالا دیگر شب ها خواب نداشتم و در اتاق ها را قفل می کردم تا این رفتارهای ناهنجار و هیجان گونه دخترم تکرار نشود. چرا که می دانستم او آینده خود را به تباهی می کشاند. از سوی دیگر هم وقتی فهمیدم آن جوان 39 ساله به مواد مخدر اعتیاد دارد، ترس و نگرانی ام بسیار دلهرهآور شد اما او دخترم را که اکنون 16 سال دارد، رها نمی کند و من چاره ای جز توسل به قانون ندارم.
بیشتر بخوانید: نکته ای که همه دانشجوهای دختر و پسر باید بدانند