- یکشنبه 13 خرداد 1403 :: 02:33
برای آنکه انتخاب های درستی داشته باشیم نیاز ضروری به شناختن خودمان داریم.
نویسنده : سیدسورنا ساداتی | روزنامهنگار موفقیت
«تفکر کارآمد» ابزار ما در مسیر زندگی برای تصمیمهای درست و اجرای آنها با کمترین نقص ممکن و دور از خطاهای شناختی است. یکی از جنبههای کارآمدی تفکر تحلیل مدام افکارمان است تا خودمان را بهتر بشناسیم. مدلی از فکر که آلن دوباتن نام آن را «تفکر فلسفی» گذاشته، اما آنطور که شاید در ذهن برخی از ما باشد شبیه فلسفه نیست. در ششمین قسمت از سلسله مطالب «تفکر کارآمد» با تفکر فلسفی آشنا میشویم.
غربال محتواهای گنگ ذهن
برای آنکه انتخابهای درستی داشته باشیم نیاز ضروری به شناختن خودمان داریم، اینکه ریشه افکار آشفته، نگرانیها و رویاهایمان را تحلیل کرده و بشناسیم. شاید تصور کنید روش خوب برای مقابله با هیجانات و چالشهای ذهنی نادیده گرفتن آنها تا پاکشدنشان از پسزمینه ذهنمان است. اما بهتر است افکار را به سمتی هدایت کنیم که از اعماق ذهن بیرون بیایند تا بتوان رویارویی بهتری با آنها داشت. تشویق و واکنشهای ناخودآگاه ما به مسائل مختلف ریشه در افکار پردازش نشده و محتواهای نامفهومی دارند که باید غربال شوند تا تصویر بهتری از خودمان و آنچه در ذهنمان هست داشته باشیم. باید مدام از خودمان بپرسیم برای چه چیزی نگرانم؟ برای چه چیزی ناراحتم؟ برای چه چیزی مشتاقم؟
ریشه اضطراب ما چیست؟
آنچه باعث اضطراب ما میشود دقیقاً موضوعی که به آن فکر میکنیم نیست، بلکه تلاش ما برای نادیده گرفتن آن است، وقتی ایدهای ناراحت کننده به سطح ذهن ما میآید آنرا پس میزنیم تا در ظاهر راحت شویم اما همین که اجازه شناخت دقیق، تعبیر و تفسیر به نگرانی ندهیم باعث تشویش میشود. شاید یک فهرست از این نگرانیها و پرسشهای دقیق درباره ریشه آنها به ما کمک کند در مسیر مواجه منطقی و امیدوارانه با آنها باشیم.
بلایی که نادیده گرفتن احساسات برسرما میآورد
ما مدام در معرض زخمها و رنجشهایی هستیم که توان روحیمان را فرسوده میکند؛ بسیاری اوقات چیزی که ما غم مینامیم چیزی بیشتر از غم و خشمی که برای مدت طولانی به آن توجه نشده نیست. ما باید در کنار توجه به آنچه باعث نگرانی و ناراحتیمان میشود بهطور خودآگاه ذهنمان را روی آنچه مشتاقش هستیم معطوف کنیم تا بخشی از مغزمان که به آینده میاندیشد و امیدوار است را فعال کنیم تا بتوانیم فرصتها را کشف کنیم و از سردرگمی نجات پیدا کنیم. همه ما مدام با افراد، اجسام و ایدههایی روبهرو هستیم که به ما پیام میدهند فرصت تازهای برای تغییر زندگی داریم اما برای این تغییر نیاز است چمدان اضطراب ذهنمان را درست باز کنیم؛ بهخودمان بگوییم اگر این نگرانیها برای دوستمان پیش آمده بود چهطور او را راهنمایی میکردیم تا با رسمیت شناختن ناراحتیاش به سمت غنیمت شمردن فرصتهای ناب تغییر برود؟