- یکشنبه 27 خرداد 1403 :: 02:28
در این مطلب سراغ «تفکر همدلانه» رفتیم. تفکری که بهما در شناخت آنچه در سر اطرافیانمان میگذرد، کمک میکند.
نویسنده : سیدسورنا ساداتی | روزنامهنگار موفقیت
تفکر کارآمد ابعاد مختلفی دارد؛ گاهی برای آنکه کارآمد فکر کنیم لازم است راهبردی فکر کنیم، گاهی پروانهوار و رها، گاهی مستقل، گاهی متمرکز، گاهی فلسفی و در مواردی متاثر از کتاب، شاید لازم باشد در مواقعی با یک دوست خوب که شنونده قهاری است صحبت کنیم تا بیشتر با خودمان آشنا شویم، حتی بد نیست خودمان را از دریچه حسادتهایمان ببینیم و بشناسیم. همه اینها انواعی از تفکر «کارآمد» هستند که در مطالب قبلی مرور کردیم.
ذهنخوانی با همدلی
همه ما دوست داریم بدانیم ورای نمود بیرونی رفتارها و صحبتهایی که اطرافیانمان دارند؛ واقعاً در ذهنشان چه میگذرد. از همسر، همسایه و همکار گرفته، تا رئیس، مهمان، میزبان، فرزند و… «تفکر همدلانه» به ما کمک میکند به ذهن آنها نزدیک شویم و بهنوعی آنچه را درون آن میگذرد، درک کنیم. بهطور معمول تصور عمومی این است که برای تفکر همدلانه باید ویژگیهای شخصیتیمان را نادیده بگیریم و همهچیز را از زاویه دید طرف مقابلی ببینیم که در ذهنمان ساختهایم. اما چنین نظری منجر به همدلی نمیشود.
غریبهها را نمیشناسیم اما…
شاید دیگران در ظاهر از ما دور باشند اما غریبه بودن بهمعنای این نیست که در تمام ویژگیها متفاوت از ما هستند. ما دیواری بین خودمان و اطرافیان میکشیم و فکر میکنیم محال است آنها رویاهای ما را داشته باشند، مثل ما فکر کنند، درگیر ترسها و وسواسهای ما باشند. گاهی خودمان را خیلی بالاتر از برخی از آنها و در مواقعی خیلی پایینتر میبینیم. اما برای همدلی در خیلی از مواقع کافی است خودمان را تصور کنیم تا بدانیم چه در ذهن دیگری میگذرد. کسی که نمیتواند همدلی کند الزاماً خودخواه نیست، گاهی فقط بخشهایی از وجودش را که کمالگرایانه یا تاریک و عجیب است، نادیده می گیرد و حتی پس می زند، برای همین نمیتواند دیگران را در هم در آن شرایط تصور کند. وقتی بهخودمان در قالب محدودی فکر کنیم، نمیتوانیم دیگران را هم خوب درک کنیم. وقتی برخی از احساسات خودمان را نادیده میگیریم، برای دیگران هم چنین حقی را قائل نیستیم و این موضوع مانع از افکار و رفتار همدلانه ما میشود.