- سهشنبه 08 فروردین 1402 :: 06:49
چند پیشنهاد گردشگری در سفر به استان اردبیل
چند پیشنهاد گردشگری در سفر به استان اردبیل
بر ساحل رود ارس!
۱_ همین اول کار بگویم که خیلی بیشتر از آنکه طالب سفر به شهرهای بزرگ و دیدن ساختمانهای بلند مرتبه و نشانههای مدرنیته همچون شهربازی و بازارهای شیک و فروشگاههای بزرگ باشم، رفتن به طبیعت و غنودن در آغوش بی صدای آن و کشف جاهای بکر و دیدنی را ترجیح میدهم. جاهایی که آدم با کمترین هزینه، بیشترین تمدد اعصاب را داشته باشد و در بازگشت دست کم چند روزی بتواند شلوغی و اعصاب خرد کنی زندگی شهری را بهتر تحمل کند.
۲_ در داخل کشور معمولاً یکی از گزینه های مطرح برای سفرهای نوروزی، استان اردبیل است.
شورابیل اردبیل
اردبیل در نوع خود شهر منحصر به فردی ست و ویژگی هایی دارد که باعث می شود نویسنده یی مثل عباس معروفی از وسط ایران بلند شود و برود شمالغرب ایران و محل وقوع قصه مهمترین رمان عمرش یعنی “سمفونی مردگان” را این شهر قرار دهد.
اردبیل علاوه بر آن که خودش دارای دیدنی های تاریخی زیادی ست که در راس آنها بقعه شیخ صفی و بازار قدیمی و سرپوشیده اردبیل قرار دارد، از سوی دیگر، یک دریاچه دیدنی در داخل شهر دارد به اسم “شورابیل” که به قول همان “معروفی” در هیچ جای ایران نمونه اش موجود نیست و از سوی دیگر از نظر موقعیت جغرافیایی، در نقطه یی واقع شده که دسترسی اش به بخش زیادی از جاذبه های طبیعی به سادگی امکان پذیر است. به عنوان مثال نیم ساعت با سرعین و آب گرم هایش فاصله دارد، نیم ساعت با کوه سترگ سبلان، نیم ساعت با جنگل فندقلو و جاده زیبا، پیچ در پیچ، جنگلی و خیال انگیز حیران و یک ساعت با دریای خزر و البته پل های معلقی که به تازگی به جاذبههای گردشگری استان اضافه شدهاند.
پل معلق مشگین شهر
پل معلق مشکین شهر و هیر، از پنج سال پیش میزبان مسافران است همه این عوامل شرایطی پیش می آورد که مسافران نوروزی بدون دغدغه به اردبیل بیایند و چندین روز با تنوع تفریحی مواجه شده و یک روز به کوه، روز دیگر به جنگل و دریا و دشت و دمن بروند و عاشقانگی از سر بگیرند. اما یک ایراد کوچولو این وسط پدید میآید و آن هم اینکه معمولاً بهار در اردبیل به این زودی ها نمی آید و البته از آنجایی که به قول خود اردبیلی ها به هیچ عنوان به آب و هوایش اعتباری نیست، در نتیجه اگر در یک روز کاملا آفتابی و بهاری وارد شهر شدید و شب را با ماه و ستاره و پروین سخن ها گفتید و به خواب خوش فروردین رفتید و فردایش با نیم متر برف از خواب بلند شدید به هیچ عنوان تعجب نکنید و عصبانی نشوید و در اولین فرصت نسبت به درست کردن یک عدد آدم برفی ۲ متری اقدام نموده و از برف و سرسره بازی لذت کافی و وافی ببرید.
دشت مغان
۳- در همان استان اردبیل منطقه یی هست به اسم دشت مغان که از سه شهر مرزی #گرمی ، #بیله_سوار و #پارس_آباد تشکیل شده که به سه خواهران معروف اند و فاصله نزدیک ترین نقطه این منطقه به شهر اردبیل کمتر از ۱۰۰ کیلومتر است و هر چقدر بوی بهار، دیر به مشام شهر اردبیل میرسد، بهار مغان از اواسط بهمن شروع شده و در تعطیلات عید به اوج خود میرسد. منطقه کوهستانی گرمی با آبشارها و کوههای رنگ در رنگ که معمولاً قله های برفی و سفید و دامنه پرچین و سرسبز داشته و گله های گاو و گوسفند که بعد از ماهها حبس در طویله ها، حالا بر کوه و دره و دشت گسترده شده و مناظر طبیعی بسیار دل انگیزی را رقم میزنند که بیشتر به تابلوهای نقاشی قدیمی شباهت دارد. مزارع سرسبز گندم و درختان سیب، گیلاس، آلبالو، به و شلیل که شکوفههای دلربایی از خود آویخته اند که انگ سلفی گرفتن و عکس های عشقولانه است.
از گرمی که به طرف بیلهسوار حرکت می کنی، جاده یی همراستا با نقطه صفر مرزی ایران و آذربایجان با کوههای سبز و آسمانی یکدست آبی که یادآور صفحه اول “ویندوز ۲۰۰۲” است و تفاوت های اقلیمی دو کشور همسایه و بازارچه مرزی که چند ساعتی می توان همراه خانواده بود. هر چقدر که به پارس آباد نزدیکتر میشوی مزارع هزار رنگ از محصولات گوناگون، که زیباترینشان شکوفه های یکدست زرد رنگ مزارع” کلزا” ست و یا گلهای بنفش روح افزای شبدر. دشتی به وسعت زمین که تا چشم کار میکند رنگ است و بوم.
در ارتفاع بسیار کمی، آسمان آبی رنگ چون سقف کاذبی قاب را به دو بخش تقسیم کرده است و البته ابرهای سفید بزرگ هر لحظه شبیه گاوی، گوسفندی، اسبی، چیزی می شوند که باید در جشن بهارانه و دختر فروردین ” لزگی” برقصند.
رودخانه ارس
کمی آن سوتر رود پرآب ارس یا به گویش محلی “آراز” که حتی قرنها پیش هم حضرت حافظ وصفش را شنیده بود و به باد صبا یادآوری میکرد که اگر بر ساحل رود ارس گذری کردی بر آن خاک که احتمالا نگاری را در آنجا گم کرده بوسه یی زن تا نفست بوی مشک و عبیر و آهوی (جیران) مغان را بگیرد.
جاده را همینجور بگیری و جلو بروی ماشینهایی را می بینی که کنار جاده، کج و معوج پارک کرده اند و زنان میانسال سنتی هر یک با کارد و پلاستیکی در دست، در کار جمع کردن سبزی ها و گیاهان صحرایی هستند و در کنارشان مردان شجاع دل هم در کار بریدن بوته های خاردار به اسم “قانقال” هستند که ساقه اش – البته بعد از جدا کردن تیغ ها و خارها و کندن پوستش – بسیار خوردنی ست و فواید طبی زیادی هم دارد.
گردنه حیران
۴- اگر چه هر موقع اسم مسافرت به شمال کشور می آید، سفر به مازندران و چالوس و رامسر در اذهان متبادر میشود ولی استان گیلان نقاط بکر و دست نخورده بسیار زیادتری دارد که کمتر پای گردشگری به آنجا رسیده است.
جایی مانند “مشه سویی” از توابع آستارا وجود دارد که راهش از میانه های جاده حیران جدا شده و بعد از ده دقیقه با اتمام مسیر “ماشین رو” باید کولهباری سبک برداشته و با کفش و لباسی مناسب در کوره راه های جنگل پیش رفت و پیش رفت و پیش رفت و گم شد تا دو ساعت بعد در بهشتی پنهان، پیدا شوی که وعدهاش را در کتابها دادهاند. و تنی به آب زدن بعد از پیاده روی دو ساعته، تمام خستگی را از تن بیرون کرده و لذتی دو چندان به سرسبزی بی انتها و صدای چهچه پرندگانی که از دور و نزدیک وعده بهاری می دهند می بخشد و هکذا آبشارهای متعددی که در مسیر آستارا به سمت تالش واقع شده اند و هر یک تجربه یی بدیع از آب و گیاه و جنگل و کوه و رودخانه هستند از جمله “سوقات بوغولان”، آبشار زمرد و….
حمید رستمی