- سهشنبه 09 خرداد 1402 :: 09:57
اگر زنان بخواهند پیشرفتی در کارشان داشته باشند، غالبا با مشکل حادی روبهرو نمیشوند و شاید بشود گفت در این زمینه کمی بزرگنمایی اتفاق میافتد؛ بزرگنمایی اینکه زنان، شرایط سختتری دارند.
نویسنده: مریم سرخوش
بنیانگذار کمپانی عظیم دوو در کتابی که بخشی از آن به زنان اختصاص دارد، نوشته «در کسبوکار، تفاوتی بین زنان و مردان وجود ندارد و آنها اساسا در شرکتشان، بین پیشرفت و ارتقاء دادن زنان و مردان، تفاوت قائل نبودهاند، اما…» او درباره این «اما» توضیح جالبی داده و نوشته: «زنان، معمولا وقتی وارد شرکت شده و سالهای اول کار خود را طی میکردند اما همین که به دوران بازدهی و اوج کاری خودشان میرسیدند، به واسطه ازدواج و تشکیل خانواده ترجیح میدادند که از شرکت جدا شده و به زندگی خانوادگیشان برسند. به این معنا که زنان، با این انتخاب هم هزینهکرد شرکت برای پرورششان را به باد میدادند و هم سالهایی که وقت و انرژی خودشان را صرف کار و پیشرفت کرده بودند را، آن هم درحالیکه هیچ تضادی بین کار در شرکت و مدیریت خانواده وجود نداشت.»
نویسنده در این باره به نکته مهمی اشاره کرده، این که «این مسئله باعث شده زنان، معمولا رفته رفته با اینکه مشکل حادی وجود نداشت اما مورد اعتماد صاحبان کسب و کار قرار نگیرند.»
حقیقت امر اینکه شاید شروع کسب و کار و کارآفرینی سختیهایی برای زنان داشته باشد، اما غالبا این سختیها و دوندگیها برای دریافت مجوز و… خاص هر دو جنس است و هم برای مردان، هم زنان اتفاق میافتد. به این مفهوم که در این زمینه هر دو با مشکلات حادی روبهرو هستند که طبیعتا باید از سوی مسئولان و متولیان حل و فصل شود اما بدون در نظر گرفتن مشکلات، اگر زنان بخواهند پیشرفتی در کارشان داشته باشند، غالبا با مشکل حادی روبهرو نمیشوند و شاید بشود گفت در این زمینه کمی بزرگنمایی اتفاق میافتد؛ بزرگنمایی اینکه زنان، شرایط سختتری دارند.
میتوان گفت: کارآفرینی در دوره ما بسیار سختتر شده که این موضوع زن و مرد هم نمیشناسد. اما چرا اشاره میکنیم که سختتر شده است؟ به این دلیل که کارآفرین، ابتدا باید بر خودش غلبه و بیانگیزگی و ترس خودش را مدیریت کند. در گامهای بعدی هم باید با نقدهای اطرافیان به مقابله برخیزد و پس از آن به مقابله با تصورات ذهنی که درباره موفقیت و کارآفرینی زنان وجود دارد، بپردازد.
علاوه بر این کارآفرین در زمانهای نفس میکشد که اساسا، گفته میشود «کار شدنی نیست و فعالیتهایی ازجمله دلالی، واسطهگری، سرمایهگذاری و خرید و فروش ملک و ارز و… بهتر از کارآفرینی است» تصور کنید که یک کارآفرین، چقدر باید رویینتن باشد که بتواند بر همه این موانع غلبه کرده و خودش را اثبات کند؛ به این معنا که ابتدا خودش را بهخودش و سپس به جامعه هدف، بازار و مسئولان باید اثبات کند.
زنان کارآفرین زیادی هستند که تاریخچه فعالیتشان بهطور مرتب در رسانهها بازنشر میشود و همگی فخر خانواده خود، سرزمین خود و حوزه کاری خودشان بوده و هستند. همه آنها از تمام سختیهایی که در شروع کار داشتهاند، گفتهاند و اینکه در ابتدای امر مجبور به شکستن تصورات ذهنی بودهاند که نزد دیگران وجود داشته؛ اینکه زنان در ابتدای امر نمیتوانند کارآفرینی و در ادامه هم نمیتوانند کارهای خاصی را دنبال کنند. اما در نهایت موفقیت را دیدهاند و حالا خرسندند که دستکم برای دیگر زنان کشور، راهگشایی کردهاند تا با خیال راحت به کارآفرینیها فکر کنند.
شاید مهمترین اثرگذاری این زنان پا گذاشتن به مسیری است که در ابتدا تاریک بهنظر میرسیده است اما در واقع آنها سفیران مقابله و مبارزه با ترسهایی بودند که به قول مایکل جردن «نه یک واقعیت، که یک توهم بودند و وقتی بر آنها غلبه میکردیم، متوجه میشدیم که یک توهماند.» بله، نکته درست همین است؛ بخشی از این مواردی که بهعنوان موانع اجتماعی و ذهنی و… مطرح هستند، توهمی بیش نیستند و وقتی با سرعت به طرفشان میرویم، میبینیم که چه زود نابود میشوند.
ایران، نیاز به شکوفا شدن در عرصههای اقتصادی و تولیدی دارد و این قضیه، زن و مرد هم نمیشناسد؛ چنانچه پیامبر اسلام(ص) فرمودهاند «طلب روزی بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است.» پس به این نسبت، کارآفرینی و کسبوکار و ایجاد اشتغال نیز میتواند زن و مرد نشناسد و اصل هم بر همین امر است.
البته شاید گروهی بگویند پس خانواده چه میشود و یا دیگر نقشهای زنان کجا میرود؟ پاسخ اینجاست که مگر مردان، علاوهبر نقش شاغل بودن و کارآفرینی و… نقش پدرانگی و مدیریت خانواده و… را ایفا نمیکنند؟ اینجا هم به همان سبک قابل مدیریت است و اساسا درباره چنین نکات بدیهیای، نه باید حساسیت داشت و نه باید نگران بود. ایران، تشنه زنان قدرتمندی است که هم خودشان موفقند و هم قادر به پرورش نسلی با عزتنفس و اعتماد به نفس بالا هستند. این ماجرا را از هر طرف که نگاه کنید، سراسر برد است و همه طرفین در آن برنده خواهند بود.