• یکشنبه 28 خرداد 1402 :: 03:03

باید از خودمان بپرسیم چه زمان باید به تراپیست مراجعه کنیم؟ آیا همه مسائل زندگی و پایین و بالاهایش نیاز به مراجعه به روانشناس دارد یا نه؟برای هزینه‌های روان‌درمانی چه باید کرد؟

مشاوره روانشناسی

گزارش: ترانه بنی یعقوب

«این روزها کمی افسرده‌ام.» «نمی‌دانم باید به پسرم که مدام از همه چیز و همه‌کس گلایه می‌کند چه جوابی بدهم.» «برای ازدواج با پسری که 5 سال از من کوچکتر است، مرددم.» «شوهرم چند وقتی است یک‌جوری بی‌خیال شده، یعنی هیچ کدام از مسائل و مشکلات زندگی دیگر عین‌خیالش نیست و من مدام باید برای حل همه مسائل زندگی پیشقدم شوم، نمی‌دانم چطور باید با او حرف بزنم…» اینها تنها چند مشکلی است که مراجعه‌کنندگان با یک روان‌درمانگر یا به قول امروزی‌ها تراپیست مطرح کرده‌اند. اما آیا همه این مشکلات و پیدا کردن راه‌حل برایشان نیاز به داشتن یک روان‌درمانگر حرفه‌ای دارد و اگر شما به یک روان‌درمانگر حرفه‌ای به هر دلیلی دسترسی نداشته باشید، از پیدا کردن راه‌حل برای مشکلات‌تان هم عاجزید؟ اصلاً کدام مشکلات زندگی نیاز به کمک حرفه‌ای دارند و کدام‌یک نه؟ آیا این روزها تراپیست داشتن هم مثل خیلی چیزهای دیگر مد شده و اگر شما از مد پیروی نکنید، به نظر می‌رسد از قافله عقب افتاده‌اید؟ مد تراپیست داشتن چقدر مفید و چقدر غیرمفید است؟

روی خط تراپی

«شبکه‌های اجتماعی یک‌جوری روی داشتن تراپیست تأکید می‌کنند و آنهایی را که روان‌درمانگر ندارند آدم‌های پرمشکلی نشان می‌دهند که گاهی آدم حس می‌کند اگر روان‌درمانی نمی‌کند و همین‌جوری از پس مشکلاتش بر می‌آید، آدم بدبختی است. ضمن اینکه خدمات روان‌درمانی لوکس و گران است و هرکسی از پس هزینه‌هایش برنمی‌آید.» اینها را هلیا دختری می‌گوید که فکر می‌کند این روزها داشتن تراپیست هم مد شده و آدم‌ها دائماً درباره‌اش حرف می‌زنند و این، آدم‌هایی را که توان استفاده از چنین امکاناتی ندارند، دچار حس بدی می‌کند. هلیا مکث می‌کند، انگار توی ذهنش حرف‌هایش را مرور می‌کند: «یکی از دوستانم هفته‌ای 700 هزار تومان برای روان‌درمانی‌اش می‌دهد و دیگری هفته‌ای یک میلیون و 500 هزار تومان، بعد می‌آیند و برای من می‌گویند که در جلسه تراپی‌شان چه گذشته. گاهی فکر می‌کنم مسائلی که دارند، مسائل روزمره زندگی است و می‌توان بدون راهنمایی یک روان‌درمانگر هم حل‌شان کرد اما آنها چنین نظری ندارند و من را که تراپیست ندارم، یک‌جورهایی دست می‌اندازند؛ حتی یک بار یکی از آنها به من گفت تو عقده‌های فروخورده‌ات را وارد روابطت می‌کنی. در حالی که همین دوستان می‌دانند که من امکان پرداخت چنین هزینه‌ای را ندارم. ابداً منظورم این نیست که تراپیست داشتن بد است نه، فقط می‌خواهم بگویم که همه این امکان را ندارند.»

نسیم از بعد دیگری به این ماجرا نگاه می‌کند: «معمولاً هواداران یعنی کسانی که این خدمات را دریافت می‌کنند و دیگران را به استفاده از آن تشویق می‌کنند از طبقه متوسط و بالاتر هستند که می‌توانند هزینه‌های بالای خدمات را پرداخت کنند اما انگار از جایی به بعد این مسأله خودش تبدیل به نوعی وسواس می‌شود. ما به تدریج با مخاطبی مواجه می‌شویم که اسم صدجور وسواس و اختلال رفتاری را بلد است و این را همه‌جا اعلام می‌کند. برای خود من عجیب است که ناگهان اطراف ما پر شده از کسانی که بیش‌فعال هستند یا وسواس دارند یا مشکلات خلقی دارند که دائم می‌خواهند به بقیه القا کنند ما از مشکلات‌مان آگاهیم اما شما نه.»
او ادامه می‌دهد: «من فکر می‌کنم تراپی امر بسیار مثبتی است که در سلامت روان فرد مؤثر است اما مثل هرچیز دیگری، بسیار کالایی‌ شده، هم کالایی برای خرید (دادن پول در ازای خدمات که معمولاً مشمول بیمه هم نیست) هم کالایی که برخورداری از آن نوعی پرستیژ اجتماعی به همراه دارد چون اساساً کالایی است که طبقه خاصی از آن استفاده می‌کند.»

مد خوب، روان درمانی

سعید از آنهایی است که به روان‌درمانگر و نقش آن در زندگی خیلی معتقد است و چند سال است زندگی‌اش را اینطور سپری کرده و حتی از گران بودن جلسه‌های روان‌درمانی هم دفاع می‌کند: «بگو ماهی 3 میلیون تومان؛ آیا همه‌مان در ماه همین‌قدر خرج خریدن لباس و کیف و نمی‌دانم رفتن به کافه و رستوران نمی‌کنیم؟ ارزشش را دارد که خشم و اضطرابت را مدیریت کنی و با خودت به صلح برسی و نحوه مواجهه با مشکلاتت را یاد بگیری. من معتقدم هیچ‌کدام از ما به تنهایی قادر نیستیم اینها را یاد بگیریم.» البته سعید زود به حرف‌هایش این نکته را اضافه می‌کند: «همه روان‌درمانگرها یا تراپیست‌ها هم عملاً نمی‌توانند حال خوبی به تو بدهند و در این رشته مثل خیلی رشته‌های دیگر آدم ناکاربلد هم هست که ممکن است تو را از زندگی ناامید کند. بنابراین باید در انتخاب تراپیست دقت کنید من از آنهایی هستم که می‌گویم اگر تراپی مد هم شده، من مدافعش هستم چون این دقیقاً از آن مدهای خوب زندگی است.»

«هر وقت کسی گفت من که احتیاج به روان‌درمانی ندارم، من این پیام را می‌گیرم که با آدمی روبه‌رو هستم که از ترس روبه‌رو شدن با زخم‌هاش به دیگران ضربه می‌زند. چون همه آدم‌ها نیاز به روان درمانی دارند.» سحر اینها را می‌گوید و معتقد است: «آدم‌های زیادی هستند که نیاز به روان‌درمانی داشته‌اند اما در برابر آن مقاومت کرده‌اند. همین آدم‌ها طوری روح و‌ روان دیگران را خراش می‌دهند که آنها به درمان نیازمند می‌شوند. زخم‌هایی به دیگران می‌زنند که حاصل زخم‌های درمان نشده‌شان است.»

چه زمان به تراپیست نیاز داریم

حالا باید از خودمان بپرسیم چه زمان باید به تراپیست مراجعه کنیم؟ آیا همه مسائل زندگی و پایین و بالاهایش نیاز به مراجعه به روانشناس دارد یا نه؟برای هزینه‌های روان‌درمانی چه باید کرد؟

دکتر حمیده رحیمی می‌گوید: «البته که برای همه مسائل زندگی لازم نیست شما تراپیست داشته باشید و بسیاری از مسائل زندگی همان بالا و پایین زندگی است که باید یاد بگیرید با آنها کنار بیایید. مثلاً ازدواج به خودی خود مسأله‌ای پرچالش است و باید سختی‌هایش را بپذیرید. اما با اینکه قبول دارم گاهی تراپیست داشتن در جامعه ما مد شده اما در کل چیز بدی نیست و بها دادن به روح و روان مثبت است، به شرط اینکه به ابزار فخرفروشی به دیگران تبدیل نشود.»

زهرا نیکزاد، روانشناس در این باره توضیح می‌دهد: «سازمان بهداشت جهانی یک چهارچوب مشخص دارد که چه زمان از تراپیست استفاده کنیم. مورد اول زمانی است که فرد در موقعیت فقدان قرار می‌گیرد و سوگواری را تجربه می‌کند و یا عزیزی را از دست می‌دهد یا رابطه عاطفی را از دست می‌دهد و فرد به زبان ساده‌تر تنها می‌شود و شخص مورد علاقه‌اش را از دست می‌دهد. مورد دوم مربوط به اضطراب‌هایی است که غیرقابل کنترل است و اینکه هر فرد ظرفیت متفاوتی دارد و نمی‌تواند آن اضطراب را مدیریت کند پس بهتر است به روان درمانگر مراجعه کند. مورد بعدی افسردگی‌های غافلگیرکننده و ناگهانی است. مثلاً برخی افراد می‌دانند زمان پاییز افسردگی را تجربه می‌کنند یا زمان امتحانات مودشان پایین‌تر است. اما افسردگی این شکلی شبیه قبلی‌ها نیست؛ بیشتر از سطح تحمل فرد است که نیاز به مداخله دارد. مورد بعدی که نیاز به روان‌درمانی را ضروری می‌کند، فوبیاها هستند که نسبت به موارد بالا مزمن‌تر است مثل ترس از بلندی، ترس از فضای بسته، ترس از خون که افراد دیگر خیلی با آنها مواجهه عادی دارند. مسأله بعدی مسأله خانوادگی و ارتباطی است؛ فرد مثلاً سبک ارتباطی‌اش تکانشی است و خیلی زود عصبانی می‌شود و نمی‌تواند ارتباط بگیرد و قدرت حل مسأله را ندارد. اینها هم پیشنهاد می‌شود به تراپیست مراجعه کنند. آخرین مورد درباره عادات نامناسب مثل خواب، تغذیه و اعتیاد به مشروبات الکلی و مواد است. ما به این افراد پیشنهاد می‌دهیم به تراپیست مراجعه کنند. بنابراین مواردی که افراد نیاز به روان‌درمانی دارند و ندارند را می‌توانید از این دسته‌بندی متوجه شوید.»

او البته به مشکلات مالی رفتن نزد روان‌درمانگر هم اشاره می‌کند؛ اینکه خیلی از روان‌درمانگران هزینه مورد تأیید خودشان را می‌گیرند و نه تعرفه سازمان نظام مشاوره و روانشناسی و اینکه مردم معمولاً از این تعرفه‌ها آگاهی ندارند و هر هزینه‌ای را که به آنها اعلام می‌شود، می‌پردازند در حالی که این تعرفه‌ها در سایت این سازمان قابل دسترسی است.

پس بهتر است بدون اینکه تحت‌تأثیر تبلیغات و به قول معروف مدتراپی قرار بگیریم، با توجه به نیازمان روان‌درمانی را انتخاب کنیم یا نکنیم. هر چه هست، توجه کردن به مشکلات روان‌مان درست مثل توجه به مشکلات جسمی‌مان چیز خوبی است.

مشاوره روانشناسی



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا